در دنیای تحلیل تکنیکال، اندیکاتورها نقش کلیدی در شناسایی روندها و تصمیمگیریهای معاملاتی ایفا میکنند. یکی از پرکاربردترین و محبوبترین این ابزارها، اندیکاتور مووینگ اوریج (Moving Average) یا میانگین متحرک است. این شاخص با سادهسازی حرکات قیمتی و حذف نوسانات کوتاهمدت، به تحلیلگران کمک میکند تا مسیر اصلی بازار را بهتر تشخیص دهند. برای استفاده صحیح از مووینگ اوریج، آشنایی با نحوه محاسبه آن ضروری است؛ چراکه درک دقیق فرمولهای مختلف این اندیکاتور، به معاملهگر امکان میدهد تا متناسب با استراتژی معاملاتی خود، بهترین تنظیمات را انتخاب کند. در این مقاله از بلاگ کیف پول من به بررسی روشهای مختلف محاسبه مووینگ اوریج میپردازیم و تفاوتهای آنها را به طور کامل توضیح خواهیم داد.
محاسبه میانگین متحرک در تحلیل تکنیکال چگونه انجام میشود؟
در دنیای تحلیل تکنیکال، میانگین متحرک یکی از ابزارهای پرکاربرد برای بررسی روند قیمت داراییهاست. این شاخص با محاسبه میانگین قیمت طی یک دوره زمانی مشخص، دید بهتری نسبت به جهت حرکت بازار ارائه میدهد. برای به دست آوردن مقدار میانگین متحرک، معمولاً قیمتهای پایانی چند روز انتخاب شده و بر تعداد همان روزها تقسیم میشوند. البته بسته به نوع میانگین متحرک، ممکن است وزنهای متفاوتی به دادهها اختصاص یابد.
در محاسبات آماری، روشهای مختلفی برای میانگینگیری از دادهها وجود دارد که هر کدام با تأکید بر بخش خاصی از اطلاعات، نتایج متفاوتی ارائه میکنند. همین اصل در بازارهای مالی نیز به کار میرود و موجب شکلگیری انواع گوناگون میانگینهای متحرک شده است.
از بین انواع موجود، دو مدل بیشترین محبوبیت را دارند: میانگین متحرک ساده (Simple Moving Average یا SMA) و میانگین متحرک نمایی (Exponential Moving Average یا EMA). در میانگین متحرک ساده، تمام دادهها وزن برابری دارند، در حالی که میانگین متحرک نمایی با اختصاص وزن بیشتر به قیمتهای اخیر، حساسیت بالاتری به تغییرات جدید بازار نشان میدهد.
خط میانگین متحرک معمولاً روی نمودار قیمتی رسم میشود و میتواند بالاتر یا پایینتر از قیمت قرار گیرد. استفاده همزمان از چند میانگین متحرک با دورههای زمانی مختلف، به تحلیلگران کمک میکند روندهای کوتاهمدت و بلندمدت را دقیقتر شناسایی کنند. شناخت نحوه محاسبه این شاخصها به معاملهگران امکان میدهد تا تصمیمات آگاهانهتری در معاملات خود بگیرند و روندهای مهم بازار را بهتر دنبال کنند.
محاسبه میانگین متحرک ساده (SMA)
میانگین متحرک ساده که با نام اختصاری SMA شناخته میشود، یکی از ابتداییترین انواع مووینگ اوریجهاست. برای محاسبه آن کافیست قیمتهای بسته شدن یک دارایی در چند روز گذشته را با هم جمع کنیم و سپس بر تعداد روزها تقسیم نماییم.
مثلاً فرض کنید قیمت بسته شدن سهام در سه روز گذشته به ترتیب ۴۹.۸۰، ۵۰.۱۰ و ۴۹.۵۰ دلار بوده باشد:
۴۹.۸۰ + ۵۰.۱۰ + ۴۹.۵۰ = ۱۴۹.۴۰
حالا مجموع را تقسیم بر تعداد روزها (۳ روز) میکنیم:
۱۴۹.۴۰ ÷ ۳ = ۴۹.۸۰
در نتیجه، میانگین متحرک ساده این سه روز برابر با ۴۹.۸۰ دلار خواهد بود. این خط روی نمودار به شما کمک میکند تا نوسانات کوتاهمدت را فیلتر کرده و روند کلی قیمت را راحتتر شناسایی کنید.
محاسبه میانگین متحرک نمایی (EMA)
میانگین متحرک نمایی یا EMA، نسبت به دادههای جدید حساستر است و تغییرات قیمت را سریعتر منعکس میکند. در این نوع محاسبه، به قیمتهای اخیر وزن بیشتری داده میشود تا اطلاعات تازهتر اهمیت بالاتری داشته باشند.
محاسبه EMA در سه مرحله انجام میشود:
- ابتدا یا میانگین متحرک ساده اولیه (SMA) را محاسبه میکنیم یا قیمت بسته شدن روز قبل را در نظر میگیریم.
- سپس ضریب وزنی را با فرمول زیر به دست میآوریم:
فرمول ضریب:
۲ ÷ (تعداد روزها + ۱)
مثلاً اگر دورهی زمانی ۱۰ روز باشد:
۲ ÷ (۱۰ + ۱) = ۰.۱۸۲ - حالا EMA امروز را با این فرمول حساب میکنیم:
فرمول محاسبه EMA:
(قیمت امروز × ضریب) + (EMA دیروز × (۱ - ضریب))
مثال ساده:
فرض کنیم قیمت امروز ۵۲ دلار باشد و EMA دیروز ۵۱.۵۰ دلار بوده و ضریب هم ۰.۱۸۲ محاسبه شده است.
حالا داریم:
(۵۲ × ۰.۱۸۲) + (۵۱.۵۰ × ۰.۸۱۸) = ۹.۴۶ + ۴۲.۱۳ = ۵۱.۵۹
در نتیجه EMA امروز برابر با ۵۱.۵۹ دلار خواهد بود. این محاسبه کمک میکند که تحلیلگران روندهای جدید بازار را سریعتر شناسایی کنند و تصمیمهای بهتری بگیرند.
استفاده صحیح از مووینگ اوریج در تحلیل بازار
مووینگ اوریجها یا همان میانگینهای متحرک، ابزاری قدرتمند در تحلیل تکنیکال هستند که میتوانند برای شناسایی سطوح حمایت و مقاومت در بازارهای مالی به کار گرفته شوند. این خطوط، علاوه بر نشان دادن روندهای کوتاهمدت و بلندمدت، نقش کلیدی در ارائه سیگنالهای تغییر روند دارند. زمانی که قیمت یک دارایی به خط مووینگ اوریج نزدیک میشود، ممکن است واکنش نشان داده و مسیر حرکت خود را تغییر دهد. برای نمونه، اگر قیمت بیت کوین بالاتر از میانگین متحرک نمایی ۲۰۰ روزه قرار داشته باشد و به سمت این خط کاهش پیدا کند، بسیاری از معاملهگران این سطح را به عنوان حمایت در نظر میگیرند و انتظار دارند که قیمت پس از برخورد با آن بازگشت کند.
علاوه بر این، استفاده همزمان از چند مووینگ اوریج با بازههای زمانی مختلف میتواند دید گستردهتری نسبت به بازار ارائه دهد. برای مثال، تحلیلگری ممکن است از مووینگ اوریج نمایی ۱۳ روزه برای تشخیص حمایت و مقاومتهای کوتاهمدت و از مووینگ اوریج نمایی ۲۰۰ روزه برای ارزیابی سطوح مهم بلندمدت استفاده کند. اهمیت این ابزار زمانی بیشتر میشود که بدانیم هر چه بازه زمانی مووینگ اوریج طولانیتر باشد، سطوح حمایت و مقاومتی که ایجاد میکند اعتبار بیشتری خواهند داشت و واکنش قیمت به این سطوح قویتر خواهد بود.
از دیگر کاربردهای مهم مووینگ اوریج، شناسایی نقاط تقاطع آنها روی نمودار قیمت است. وقتی یک میانگین متحرک کوتاهمدت از یک میانگین متحرک بلندمدت عبور میکند، این اتفاق میتواند سیگنالی قوی از تغییر روند بازار باشد. عبور مووینگ اوریج کوتاهمدت به سمت بالا از مووینگ بلندمدت معمولاً نشاندهنده آغاز روند صعودی است، در حالی که عبور آن به سمت پایین میتواند شروع یک روند نزولی را هشدار دهد. درک صحیح این تقاطعها به معاملهگران کمک میکند تا موقعیتهای خرید و فروش خود را هوشمندانهتر مدیریت کنند و تصمیمهای دقیقتری بگیرند.
سخن پایانی
مووینگ اوریجها به عنوان ابزارهای کلیدی در تحلیل تکنیکال، نقش مهمی در شناسایی روندهای بازار و پیشبینی تغییرات قیمت دارند. استفاده بهینه از این ابزارها میتواند به معاملهگران کمک کند تا نقاط حمایتی و مقاومتی را شناسایی کرده و با تجزیه و تحلیل تقاطعهای میانگینهای متحرک، سیگنالهای بازار را بهتر درک کنند. با این حال، باید توجه داشت که مووینگ اوریجها به تنهایی نمیتوانند تمامی جزئیات بازار را نمایان کنند و برای تصمیمگیریهای معاملاتی، بهتر است از آنها به همراه سایر اندیکاتورها و ابزارهای تحلیلی استفاده شود.
هرچه بازه زمانی انتخابشده برای محاسبه مووینگ اوریجها طولانیتر باشد، اعتبار و تأثیر آنها در شناسایی روندهای بازار بیشتر خواهد بود. از این رو، معاملهگران میتوانند با ترکیب مووینگ اوریجهای کوتاهمدت و بلندمدت، تحلیل جامعتری از وضعیت بازار داشته باشند و تصمیمات بهتری اتخاذ کنند.
در نهایت، استفاده صحیح از مووینگ اوریجها میتواند ابزاری بسیار کارآمد برای شناسایی روندها، نقاط برگشت و تشخیص سیگنالهای خرید و فروش باشد، اما همواره باید در کنار تحلیلهای دیگر بهویژه در شرایط پیچیده بازار، مورد استفاده قرار گیرد.