در عصر حاضر، فناوریها با سرعتی کمنظیر در حال تغییر سبک زندگی ما انسانها هستند و حوزه امور مالی نیز از این تحول بینصیب باقی نمانده است! در حوزه امور مالی حالا با دو مفهوم کلیدی امور مالی سنتی (TradFi) و امور مالی غیرمتمرکز (DeFi) مواجه هستیم که هر یک دارای رویکرد متفاوتی در حوزه سرمایهگذاری، مدیریت پول و تبادل ارزش هستند.
نظام مالی قدیمی که شامل بانکها، مؤسسات بیمه و بازارهای بورس بوده حالا در برابر سیستمی نوظهور و مبتنی بر بلاکچین قرار گرفتهاند که در آن، قراردادهای هوشمند و پروتکلهای باز، جایگزین مؤسسات مالی سنتی شدهاند. شناخت دقیق از این دو حوزه مالی میتواند تأثیر چشمگیری بر امنیت و میزان کنترل شما بر سرمایهتان داشته باشد. به همین علت ما این مقاله از بلاگ کیف پول من را به مقایسه TradFi و DeFi اختصاص دادهایم و اگر شما هم در این زمینه سوالاتی دارید، حتماً تا انتهای این مطلب با ما همراه باشید.
آشنایی با مفاهیم TradFi و DeFi
مقایسه TradFi و DeFi زمانی برای فرد قابل درک خواهد بود که تصویر ذهنی درستی از ماهیت حوزه مالی سنتی و غیرمتمرکز داشته باشد:
TradFi چیست؟
حوزه مالی سنتی (Traditional Finance) که اختصاراً از آن با نماد TradFi یاد میشود، یک نظام مالی قدیمی و متمرکز بوده که قبل از ظهور شبکههای بلاکچینی به وجود آمده و تا به امروز نیز شریانهای اصلی اقتصاد جهان را در دست دارد. این سیستم مالی سنتی شامل کلیه بازارها، نهادها و ابزارهای مالی بوده که تحت قوانین و نظارت مراجع رسمی دولتی به فعالیت خود ادامه میدهند.
به بیان بهتر، در حوزه TradFi، اعتماد به نهادهای واسطه و همچنین چارچوبهای قانونی، اساس کار را شکل داده و کاربران برای انجام تراکنشها به این واسطهها متکی هستند. باید توجه داشت که دامنه پوشش حوزه مالی سنتی بسیار گسترده بوده بخشهایی نظیر بازار کالاها، خدمات پرداخت بینالمللی، بازار سهام و اوراق قرضه، بیمه و بانکداری را پوشش میدهد. بانکهای مرکزی یکی از بازیگران اصلی در این سیستم سنتی هستند و SWIFT نیز بخشی از این حوزه است.
وامدهی، سرمایهگذاری و تسویه بینبانکی سازوکارهای اصلی را در این سیستم شکل دادهاند. البته کلیه این فرآیندها در بسترهای متمرکز و تحت نظارت قانونی صورت میپذیرد؛ در نتیجه احراز هویت و رعایت قوانین ضد پولشویی برای دریافت چنین خدماتی الزامی است. ثبات بالا، حفاظت از حقوق مصرفکننده و اعتماد عمومی از نقاط قوت حوزه امور مالی سنتی هستند که باید در مقایسه TradFi و DeFi به این موضوع توجه داشت.
در یک کلام، هرچند حوزه TradFi قدیمی است؛ اما همچنان ستون اصلی اقتصاد جهان محسوب شده و در عصر دیجیتال نیز همچنان نقش کلیدی خود را حفظ کرده است. البته شفافیت پایین، کندی فرآیندها، کارمزد بالا و مقاومت در برابر تغییر، پاشنه آشیل این بخش از امور مالی است.
DeFi چیست؟
امور مالی غیرمتمرکز (Decentralized Finance) که اختصاراً با نماد DeFi از آن یاد میشود، یک رویکرد نوین در ارائه خدمات مالی بوده که بر پایه فناوری بلاکچین بنا شده و بدون نیاز به واسطههای متمرکزی نظیر مؤسسات مالی و بانکها، به فعالیت خود ادامه میدهد.نکته اصلی که در مقایسه TradFi و DeFi باید به آن توجه شود، این بوده که حوزه مالی غیرمتمرکز به دنبال حداقلسازی اعتماد (Trust Minimization) است.
به بیان بهتر، کاربران در دنیای دیفای به جای تکیه و اعتماد بر نهادها، به کدهای متنباز، پروتکلهای خوداجرا و رمزنگاری اعتماد میکنند. تأکید اصلی DeFi بر دسترسی آزاد، شفافیت و مالکیت مستقیم کاربران بر داراییهای خود است؛ چیزی که در سیستم مالی سنتی جایی ندارد! زیرساختهای فنی چنین سیستمی را شبکههای بلاکچینی، قراردادهای هوشمند و پروتکلهای غیرمتمرکز شکل دادهاند.
البته خدمات ارائه شده در این بخش نیز مثل حوزه مالی سنتی شامل خدمات وام، انجام معاملات، پرداختها و انتقال ارزش است؛ با این تفاوت که کلیه این خدمات به شکل غیرمتمرکز ارائه میشوند. در چنین فضایی، مرزها مفهوم خود را از دست میدهند و هر فردی که به اینترنت و یک ولت دیجیتالی متصل باشد، میتواند از این خدمات بهرهمند شود. در یک کلام، هرچند که DeFi یک مفهوم نوپاست؛ اما پتانسیل بالای آن، مرزهای سیستمهای مالی را جابهجا کرده است.
مقایسه TradFi و DeFi به لحاظ فلسفه و مدل حاکمیت
فلسفه حاکمیت و نحوه اجرای قوانین یکی از مهمترین تفاوتهایی بوده که در بحث بررسی مقایسه TradFi و DeFi نباید از آن غافل شد. در حوزه مالی سنتی، اعتماد کاربران به مؤسسات بوده و بانکها نیز موظف به رعایت قوانین و استانداردهای نظارتی هستند. مسئولیت رفع هرگونه اختلاف در این حوزه برعهده دادگاهها و مراجع قانونی است. این سیستم با هدف تضمین ثبات طراحی شده؛ اما گاهاً به دلیل تمرکز قدرت، شاهد کندی در تصمیمگیریها و محدودیت در نوآوریها هستیم.
در نقطه مقابل، در حوزه مالی غیرمتمرکز، نظارت انسانی به حداقل میرسد و قوانین مالی به صورت خودکار از طریق پروتکلها اجرا میشود. هر تراکنش به طور شفاف در شبکه بلاکچین ثبت میشود و امکان تحریف یا دستکاری در اطلاعات تراکنش به دلیل غیرمتمرکز بودن این فناوری، وجود ندارد. به همین علت است که گفته میشود در فضای DeFi، کاربران به مکانیزمهای رمزنگاری، کد و قراردادهای هوشمند اعتماد میکنند.
در یک نگاه کلی میتوان به راحتی متوجه شد که TradFi بر حفاظت و ثبات تأکید دارد و اجرای قوانین در آن برعهده انسانها و نهادهای قانونی قرار گرفته؛ اما DeFi بر دسترسی آزاد و شفافیت تأکید داشته و کدها و طراحیهای اقتصادی سیستم، حکم قانون را در چنین فضایی دارند.
تفاوتهای ساختاری TradFi و DeFi
در مقایسه TradFi و DeFi نباید از تفاوتهای ساختاری موجود میان این دو حوزه کاملاً متمایز امور مالی غافل شد؛ چراکه همین تفاوت در ساختار بوده که موجب ایجاد تفاوتهای کلی میان این دو فضا شده است. این تفاوت در ساختار و نحوه سازماندهی فعالیتهای مالی را میتوان در موارد زیر مشاهده کرد:
تمرکز در برابر عدم تمرکز | در امور مالی سنتی، سیستم عملکرد نهادمحور دارد و بانکها و صرافیها بازیگران اصلی محور جریان نقدینگی و خدمات مالی هستند. این در حالیست که در امور مالی غیرمتمرکز، نقش واسطهها کاهش پیدا کرده و کاربران به شکل مستقیم با پروتکلها در تعامل هستند. |
داراییها | در مقایسه TradFi و DeFi باید به تفاوت داراییها در این دو فضای مختلف توجه داشت. در حوزه امور مالی سنتی، داراییها شامل ارزهای فیات، کالا، سهام و اوراق قرضه است. این در حالیست که در امور مالی غیرمتمرکز با داراییهای نظیر استیبلکوینهای متصل به فیات، رمزارزهای بومی شبکه و توکنهای LP، سروکار داریم و ارزش آنها نیز توسط قراردادهای هوشمند و مکانیسمهای اقتصادی تضمین میگردد. |
شفافیت و سطح دسترسی | در حوزه TradFi با یک سیستم بسته و خصوصی مواجه هستیم که در آن اطلاعات مالی فقط برای نهادهای خاص در دسترس قرار دارد. این در حالیست که در DeFi، کلیه دادهها به صورت آنلاین، شفاف و قابل مشاهده روی شبکه بلاکچین ذخیره شدهاند و هر فردی میتواند تراکنش و وضعیت پروتکل را بررسی نماید. |
جریان نقدینگی | در حوزه امور مالی سنتی، نقدینگی به صورت پراکنده میان مؤسسات مالی مختلف توزیع شده است. بازارهای سرمایه، بانکها و صرافیها هریک سهمی از نقدینگی را مدیریت میکنند. در دیفای، نقدینگی متمرکز در استخرهای نقدینگی بوده و سایر پروتکلها میتوانند مستقیماً به این استخرها متصل و از آن بهره ببرند. |
مدیریت ریسک | در مقایسه TradFi و DeFi باید توجه داشت که این دو حوزه در مدیریت ریسک نیز رویکرد متفاوتی دارند. حوزه امور مالی سنتی، با نظارت متمرکز، بیمه و ذخایر سرمایه به دنبال مدیریت ریسک است و دیفای برای این منظور به سراغ اوراکلها، وثیقهگذاری بیش از حد و لیکوییدیشن خودکار رفته است. |
مقایسه مزایا و معایب TradFi و DeFi
برای دستیابی به درک بهتر از نقاط قوت و محدودیت هر سیستم در مقایسه TradFi و DeFi باید به سراغ بررسی مزایا و معایب هر یک برویم:
سیستم مالی سنتی | سیستم مالی غیرمتمرکز | |
سطح دسترسی | محدود و نیازمند مدارک هویتی | جهانی و آزاد |
نوآوری | کند به دلیل ساختارهای سنتی | سریع |
شفافیت | محدود | بالا |
ریسک کلاهبرداری | پایین به دلیل قوانین سختگیرانه | بالا |
ثبات | بالا و تحت چارچوبهای تنظیمی | متوسط |
کارمزد | بالا و شامل هزینههای واسطهای | پایین |
نمونههایی از بحرانهای TradFi و DeFi
بحران مالی جهانی در سال 2008 را باید نمونه بارز آسیبپذیری سیستمهای مالی سنتی (TradFi) به شمار آورد. ریشه این بحران در وامهای رهنی پرریسک ایالات متحده و اوراق مشتقه قابل جستجو است. در طول این رویداد تاریخی، مؤسسات مالی بزرگ دچار عدم شفافیت در بدهیها و میزان دارایی شدند که در نهایت یا با کمک دولت نجات یا به دره ورشکستگی سقوط کردند. این بحران به خوبی نشان داد که تمرکز بالا در داراییها و وابستگی به نهادهای مرکزی میتوان به بحران سیستماتیک منجر و ریسکها را به کل اقتصاد منتقل نماید.
شکست الگوریتم استیبل کوین UST در سال 2022 که به توکن LUNA متصل بود نیز نمونه بارز بحران در حوزه امور مالی غیرمتمرکز (DeFi) است. این استیبلکوین نتوانست ارزش خود را حفظ کند و سقوط قیمت آن موجب ورشکستگی سریع و گسترده کاربران شد. نبود بیمه و حمایت قانونی نیز موجب شد تا خسارت کاربران در این ماجرا تشدید شود.
این نمونههایی از بحرانهای واقعی به خوبی نشان میدهند که هیچ یک از دو سیستم معرفی شده در این مقاله، کاملاً بیخطر نیستند و ترکیب این دو حوزه میتواند موجب توسعه سامانههای مالی مقاومتر شود.
نقش استیبلکوینها در ارتباط میان DeFi و TradFi
با مقایسه TradFi و DeFi متوجه تفاوتهای عمیق موجود میان دو سیستم مالی یاد شده، شدیم؛ اما آیا میتوان پلی میان این دو جهان متفاوت ایجاد کرد تا کاربران همزمان بتوانند از مزایای هر دو بهرهمند شوند؟ پاسخ به این سوال مثبت بوده و استیبلکوینها همان پیوندی هستند که دنیای مالی سنتی را به دنیای مالی غیرمتمرکز متصل میکنند. استیبلکوینها برخلاف سایر رمزارزها نوسان قیمتی ندارند و علت این موضوع در پشتوانه واقعی آنهاست.
به عنوان مثال، استیبل کوین تتر (USDT) از پشتوانه دلار واقعی برخوردار بوده و قیمت آن با نسبت 1:1 به قیمت دلار آمریکا گره خورده است. در واقع، زمانی که شخصی نسبت به خرید تتر اقدام میکند گویی دلار دیجیتال خریداری کرده و همین موضوع موجب پذیرش گستردهتر آن در حوزه TradFi و بازارهای DeFi شده است.
این استیبلکوینها به عنوان ابزاری برای وامدهی، پرداخت و انجام معاملات در دیفای ظاهر شدهاند و به کاربران TradFiنیز این امکان را میدهند تا بدون خروج از محیط آشنای قبلی، وارد دنیای غیرمتمرکز شوند. به همین علت است که گفته میشود ظهور استیبلکوینها امکان همزیستی و تعامل میان TradFi و DeFi را فراهم کرده است.
آینده سیستم مالی سنتی و غیرمتمرکز
با رشد پذیرش فناوری بلاکچین، به نظر میرسد که آینده مالی جهان به همگرایی تدریجی دو دنیای TradFi و DeFi منتهی خواهد شد. در واقع، به جای رقابت صرف، این دو حوزه میتوانند با نقاط قوت همدیگر را تکمیل کنند و در مسیر ادغام و همکاری قرار بگیرند. به این صورت که بانکها و مؤسسات مالی با بهرهگیری از قراردادهای هوشمند و پروتکلهای دیفای، میتوانند خدمات شفافتر و سریعتر و حتی ارزانتری ارائه نمایند.
توکنیزه کردن داراییها نیز نویدبخش ارتباط عمیق میان سیستم مالی سنتی و غیرمتمرکز است. توکنیزهکردن داراییهای واقعی نظیر سهام، املاک و کالاها در بستر بلاکچین از یکسو و راهاندازی صندوقهای ETF رمزارزی از سوی دیگر، بستری مطمئن و امن را برای ورود سرمایهگذاران سنتی به بازارهای مالی دیجیتال فراهم کردهاند. در یک کلام، آینده مالی جهان به جای انتخاب از میان TradFi و DeFi به سمت ایجاد یک اکوسیستم ترکیبی و پویا حرکت کرده است.
TradFi یا DeFi، مسئله این است!
در این مقاله از بلاگ صرافی کیف پول من به سراغ مقایسه TradFi و DeFi رفتیم و در این نگاه تطبیقی روشن شد که سیستم مالی سنتی بر نهادها، ثبات و چارچوب قانونی و سیستم مالی غیرمتمرکز بر شفافیت کامل، قرارداد هوشمند و شبکه بلاکچین تکیه دارد. هر دو سیستم دارای مزایا و معایبی هستند؛ به عنوان مثال سیستم TradFi دارای ثبات و حمایت قانونی بوده ولی هزینه زیادی به کاربران تحمیل میکند و این درحالیست که DeFi هزینه کمتر و سرعت بالاتری دارد ولی نباید از ریسکهای امنیتی آن غافل شد.
همگرایی این دو سیستم موجب خواهد شد تا سرمایهگذاران بتوانند از ویژگیهای مثبت هر دو سیستم بهرهمند شوند و متناسب با اهداف سرمایهگذاری در مسیر انتخاب سیستمها گام بردارند. حال به نظر شما کدام یک از سیستمهای سنتی و غیرمتمرکز میتواند گزینه مناسبی برای ایرانیها در ایام تحریمی باشد؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.